خانم آبی
خانم آبی

خانم آبی

خب دیگه چه خبر؟  خوب و خوشین؟ ما هم خوبیم خدا رو شکر! دیدید ماه رمضون هم تموم شد؟ چقدر سخت بود امسال! یا هر سال سخته و آخرش همین رو میگیم؟ غرض از مزاحمت اینکه  من بالاخره فهمیدم دلیل این داستانِ یهویی محو و نابود شدنم در پاره ای از موارد چیه: اینکه نمیخوام همه همه چیز رو بدونن.. لذا با اجازه تون پست بعدی رو رمز دار مینویسم و رمز هم خیالتون راحت برای  همه کسایی که بخوان، میفرستم..  چون ننوشتن بعضی چیزها واسم سخته و دلم نمیخواد فراموششون کنم یا اینکه  چند سال دیگه یادم نیاد این روزها رو  داشتیم چی کار میکردیم و چه جوری میگذروندیم  هزارتا وبلاگ دیگه هم واسه من اینجا و وطن اصلی نمیشن.. اصلا همین اسمِ اینجا کافیه واسه دلبستگی من بهش!

چقدر دوستتون دارم و دلم تنگتون بود راستی